علوی

  • خانه 
  • رمان های امنیتی  

ستاره آبی 

10 مهر 1401 توسط العبد

​- رمان امنیتی ستاره آبی -

- قسمت نود و یک -

 دست‌هایم را در هوا می‌چرخانم تا کمیل را پیدا کنم؛ سپس صورتم را نزدیکش می‌کنم و می‌گویم:

- نور چراغ‌قوه را روی کمترین حالت تنظیم کن.

 کمیل با تردید می‌پرسد:

- ولی ریسک روشن کردن نور، اون هم تو این تاریکی خیلی بالاست عماد… نمی‌شه یه راه دیگه پیدا کنیم؟

لب‌هایم را تکان می‌دهم:

-چاره‌ای نداریم، روشنش کن…

کمیل نور آبی ‌رنگی را جلوی صورتش می‌گیرد. از دیدن صورت خاک گرفته و عرق کردنش خنده‌ام می‌گیرد؛ سپس سعی می‌کنم تا از این نور کم نهایت استفاده را برای دیدن دور و اطراف بکنم.

دیوارهای نم زده را نادیده می‌گیرم تا تمرکزم را روی راه خروج قرار دهم.

دور و اطرافم پر از لوله‌های بزرگ و غول‌پیکر است که انگار سیستم گرمایشی و آب‌رسانی این خانه را عهده‌دار هستند.

 دستی به روی لوله‌های زنگ‌زده و پوسیده شده می‌کشم که کاملاً خشک هستند.

گوشم را به چند لوله می‌چسبانم تا بفهمم جریان آب همچنان در این لوله‌ها برقرار است یا دیگر قابل‌استفاده نیستند. 

هیچ صدایی نمی‌شنوم و بوی گندیده شدن آب ساکن در لوله‌ها و عدم خیس بودن زمین یعنی این خانه سال‌هاست که متروکه است.

کمیل با دست اشاره می‌کند که به طرفش بروم.

 حدود بیست قدم با من فاصله دارد به سمتش می‌روم و هرچه به او نزدیک‌تر می‌شوم. بوی تند تعفن در دماغم می‌پیچد احساس دل‌پیچه می‌کنم حتم دارم که آب‌های درون لوله گندیده‌اند و این بوی غیرقابل‌تحمل هم به‌همین دلیل است کمیل با چشمانی وحشت‌زده در دل تاریکی زیرزمین مخوف نگاهم می‌کند. در کمتر از یک لحظه احساس می‌کنم که می‌خواهد مطلب مهمی را به من گوشزد کند. ممکن است الان یک نفر با اسلحه درست پشت سرش قرار گرفته باشد و اگر دیر بجنبم هر دوی ما را گلوله‌باران کند؟

عرقی سرد از روی ستون فقراتم سر می‌خورد و تنم را می‌لرزاند به‌آرامی دست به اسلحه‌ام می‌برم تا در صورت نیاز بتوانم واکنش درستی داشته باشم فاصله‌ام را با کمیل حفظ می‌کنم تا مبادا غافل‌گیر شوم.

لب‌های کمیل می‌لرزد:

- این‌جا یه جنازه افتاده…

- جنازه؟

 این سوال را یک‌بار دیگر از خودم می‌پرسم شبیه فردی که تازه از خواب بیدار شده باشد تازه متوجه دلیل این بوی تعفن می‌شوم.

 کمیل از سر راه کنار می‌رود تا با جنازه‌ی بادکرده زنی نه‌چندان جوان روبرو شوم.
نویسنده:

#علیرضا_سکاکی 

- پایان قسمت نود و یک -

❌کپی با ذکر نام نویسنده

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

علوی

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس