علوی

  • خانه 
  • رمان های امنیتی  

ستاره آبی 

04 مهر 1401 توسط العبد

​- رمان امنیتی ستاره آبی -

- قسمت هفتاد -
بااینکه سعی می‌کنم هیچ رفتار خاص و غیرمعمولی از من سر نزند؛ اما شش‌دانگ حواسم را جمع می‌کنم تا بتوانم اشکالات امنیتی و حفاظتی مجموعه را بگیرم. هر چند به عنوان دکتر متخصص غنی‌سازی اورانیوم پا به این شهرک بزرگ می‌گذارم؛ اما مدام به خودم یادآوری می‌کنم که اگر فرد مهاجم به جای من باشد از چه راه‌هایی برای ورود و ضربه زدن استفاده می‌کند. سیستم نیروگاه اتمی نطنز به‌قدری بزرگ و پیچیده ‌است که اگر بخواهیم، می‌توانیم وارد یک بخش شویم و ادعا کنیم که سال‌ها در بخش‌های دیگر مشغول به کار بوده‌ایم.

در آخرین تماس تلفنی که با کمیل داشتم به من گفته بود که ساغر با پیمان تماس دوباره‌ای گرفته و به او پیشنهاد سه هزار میلیاردی داده… پیشنهادی که با یک ویزای دائمی فرانسه نیز همراه است و در قبال تمام این الطاف بی‌پایان از پیمان خواسته تا پدرش را راضی کند که هر طور شده به سیستم دفاعی نطنز نفوذ کند و حالا من به نطنز آمده‌ام تا بلافاصله بعد از اینکه پیمان به من اطلاع دهد بتوانم با ادعای سال‌ها کار در بخش‌های زیرزمینی و پنهان پا به مراکز دفاعی بگذارم.

 آن‌ها می‌خواهند عوامل مخفی خودشان را به پدر پیمان لینک کنن. البته بهتر است واضح بگویم آن‌ها می‌خواهند عوامل نفوذی شان را به من که حالا نقش پدر پیمان را بازی می‌کنم لینک کنند و من مشتاقانه پا به این‌جا می‌گذارم تا آن‌ها حاصل زحمت‌های چندین و چندساله شان را دودستی تقدیمم کنند.

 بعد از وارد شدن به داخل مجموعه‌ی نطنز توسط یکی از مسئولین حفاظتی آن‌جا به چند نقطه می‌روم و با گرفتن کمی اطلاعات پایه و جزئی از او وارد بخش واکنش سریع می‌شویم و در آن‌جا از پدافندهای مختلفی که در صورت وقوع حادثه آماده انجام دفاع از تأسیسات هستند، بازدید می‌کنیم.

یکی از حساس‌ترین مراکز نطنز بخش سایبری مرتبط با پدافند هاست که احتمال هک شدن و اتفاقات وحشتناکی مانند آلودگی به ویروس‌های مهاجم مانند استاکس‌نت در آن وجود دارد و همان مسئول مربوطه که عهده‌دار معرفی من به‌عنوان نیروی جدید به بخش پدافند است، من را با نفراتی که در سالن نسبتاً کوچکی که وجود دارد تنها می‌گذارد.

 مدام با خودم فکر می‌کنم که آیا باید در بین افرادی که در کنار هم هستند به‌دنبال نفوذی بگردم؟ اصلا شاید قرار است خودم نقش نفوذی را بازی کنم… شاید آن‌ها روی کمک من حساب باز کرده‌اند. البته که این احتمال از نظر من خیلی ضعیف است. وقتی اسم بن تیلور در بین کلمات پرتعداد درون پرونده به چشم می‌آید یعنی آن‌ها حساب همه‌چیز را کرده‌اند…

 یعنی اگر دیر بجنبیم باید منتظر به وقوع پیوستن یک اتفاق وحشتناک باشیم.
نویسنده:

#علیرضا_سکاکی 

- پایان قسمت هفتاد -

❌کپی با ذکر نام نویسنده

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

علوی

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس