علوی

  • خانه 
  • رمان های امنیتی  

ستاره آبی 

29 شهریور 1401 توسط العبد

​- رمان امنیتی ستاره آبی -

- قسمت پنجاه و پنج -

 تلفنم را برمی‌دارم و شماره‌ی حاج صادق را می‌گیرم تا در مورد فکری که در سر دارم با او مشورت کنم.

 بعد از کمی توضیح و بیان دلایل مختلف حاج صادق راضی می‌شود که با رعایت کامل نکات امنیتی ایده‌ام را اجرایی کنم و قول می‌دهد خیلی زود احکام مربوطه را پیگیری و به دستم برساند.

شاسی بی‌سیم را فشار می‌دهم:

-کمیل جان خیلی زود خودت رو برسون به موقعیت سی - سی و دو.

 زیپ کاپشنم را بالا می‌کشم و همان‌طور که از سایت خارج می‌شوم با جابر که یکی از نیروهای قدیمی خانه امن همان حوالی است هماهنگ می‌کنم تا یک ماشین به موقعیت خانم جعفری بفرستد.

 بعد یکی از موتورهای مشکی رنگ و آماده به حرکت سازمان را سوار می‌شوم و سعی می‌کنم تا قبل‌از این‌که این فرصت خوب از دست برود، خودم را به موقعیت سی‌-سی و دو برسانم.

هوا حسابی سرد شده‌ است و با اینکه هنوز خورشید در آسمان است اما تلاشش برای رساندن گرما به سطح شهر بی‌فایده است.

 با مهندس هماهنگ می‌شوم تا بهترین و بی‌ترافیک‌ترین راه را در این مسیر که می‌تواند من را به موقعیت سی‌، سی و دو برساند نشانم دهد.

 بعد از کمی رانندگی با موتور که حسابی هم دلتنگش بودم خودم را به موقعیت مذکور می‌رسانم.

جابر بدلیل نزدیکی‌اش به سوژه زودتر از من به خانم جعفری رسیده و من و کمیل تقریباً با هم به آن‌ها ملحق می‌شویم.

کمیل با چشمانی مضطرب نگاهم می‌کند و می‌پرسد: 

-مطمئنی می‌خوای این کارو انجام بدی؟

 لب‌هایم را به‌هم فشار می‌دهم و می‌گویم:

- تو فکر بهتری داری؟

 سپس دستم را مشت می‌کنم و پیش چشم‌های کمیل باز می‌کنم و می‌گویم:

-هیچی ازشون توی دست نیست، یه مرد تو ویلا نشسته و یه سالن زیبایی و مزون که سعی می‌کنه تا آدم‌های این شکلی رو تو خیابون برقصونه.

کمیل حرفی نمی‌زند و این سکوت هرچند معنی رضایت نمی‌دهد؛ اما مشخص می‌کند که دلیلی برای نقض حرف‌هایم ندارد. 

خانم جعفری را این‌بار از طریق بی‌سیم مخفی توی گوشش صدا می‌زنم:

-آماده‌اید خانم؟

کمی مکث می‌کند و بعد از نگاه کردن به چپ و راستش جواب می‌دهد:

-فقط نحوه انجام کار رو بهم بگید.

 بلافاصله می‌گویم:

-یه سمند سر چهارراه منتظر شماست.

بچه‌ها روی پرونده سوژه اتم کار کردند و به‌نظر می‌رسه که اگه بهش پیشنهاد همکاری بدید مقاومت نکنه؛ ولی اگه خواست قبول نکنه از راننده ماشین بخواید که حکم دستگیری رو نشون بده بهش… روی حکم مشخصات کامل ثبت‌شده و همین هم باعث می‌شه که باهاتون همکاری کنه.

خانم جعفری کد تایید را می‌گوید تا مطمئن شوم متوجه حرف‌هایم شده‌است؛ سپس به سمت سوژه حرکت می‌کند و درحالی‌که به چند قدمی‌اش می‌رسد صدا می‌کند:

-خانم صبوری؟ چند لحظه لطفاً.

 سوژه سر جایش می‌ایستد و خانم جعفری فاصله‌اش را با او کم می‌کند و می‌گوید:

- خانم منیره صبوری ؟

دوربین کوچکی که بین انگشتان دستم پنهان‌شده را روی چشم راستم می‌گذارم تا به بهترین شکل ممکن تغییر وضعیت چهره سوژه‌ام را رصد کنم.

 صدای لرزانش از میکروفون خانم جعفری توی گوشم پخش می‌شود:

-ش.. ش… شما؟

 خانم جعفری با آرامش کلماتش را ادا می‌کند تا سوژه آرام بگیرد:

-جای نگرانی نیست فقط چند تا سواله که باید بهشون پاسخ بدید.

سوژه کمی این پا اون پا می‌کند و می‌گوید:

 آخه من که کاری نکردم چه سؤالی؟

خانم جعفری کاملاً مسلط به سمت سوژه قدم برمی‌دارد:

 -خانم صبوری شما فعلا جرم اثبات‌شده ای ندارید؛ ولی نمی‌دونم اطلاع دارید یا خیر که دارید توی جاده‌ای قدم می‌زنید که انتهای مسیرتون به بن‌بست پشیمونی می‌رسه. پس بهتره همراه ما بیای تا با چند تا سوال و جواب بتونیم کمکتون کنیم.

 سوژه بدون درخواست حکم سوار ماشین می‌شود و روی صندلی عقب و کنار خانم جعفری می‌نشیند. بلافاصله شاسی بی‌سیم را فشار می‌دهم:

-باهاش صحبتی نکنید. به راننده بگید بیاد سمت من می‌خوام خودم باهاش حرف بزنم.

 سپس با اشاره به کمیل از او می‌خواهم که ما را پوشش دهد.

 احتمال این‌که برای هر یک از نفراتی که در خیابان فرستادند یک فرد سایه هم گذاشته باشند کم نیست پس نمی‌توانیم بی‌گدار به آب خروشانی که ظاهری آرام و فریبنده دارد بزنیم.

 جابر پس‌از چند دقیقه چرخیدن در خیابان به‌طرف من می‌آید.

 بلافاصله ماسکم را روی صورتم می‌کشم و کلاه لبه داری که روی سرم هست را تا بالای ابروهایم پایین می‌آورم. جابر پیش پایم ترمز می‌کند و بعد از این‌که سوار ماشین می‌شوم، آینه وسط را کاملاً به سمت بالا متمایل می‌کند تا سوژه نتواند صورتم را ببیند.
 

نویسنده:

#علیرضا_سکاکی

- پایان قسمت پنجاه و پنج -

❌کپی با ذکر نام نویسنده

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

علوی

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس