ستاره آبی
- رمان امنیتی ستاره آبی -
- قسمت بیست و چهار -
مقداد یک چشم میگوید و من هدفونم را روی گوشم میگذارم تا بقیهی صحبتها را از دست ندهم.
خیلی طول نمیکشد که ماشین تکان دوبارهای میخورد و در پارکینگ سازمان متوقف میشود.
هدفونم را روی میز میگذارم و سپس در حالی که از ماشین پیاده میشوم، میگویم:
-مقداد نسخهی کامل فایل صوتی مکالمات امشب رو فورا بیار داخل اتاقم بزرگوار.
دیگر صبر نمیکنم که جوابش را بشنوم، فورا به سمت آسانسور میروم و دکمهاش را فشار میدهم که تلفنم زنگ میخورد:
-به به، سلام علیکم مش حاج کمیل آقای خوش معرفت… زیارت قبول بزرگوار.
کمیل از آن طرف خط جواب میدهد:
-سلامت باشی آقا عماد، دلم خیلی برات تنگ شده بود.
لبخند میزنم:
-قربونت داداش، ماه عسل خوش میگذره انشالله؟ خانم تابش خوبن؟
کمیل جواب میدهد:
-الحمدلله، مگه میشه پیش امام رضا باشیم و بد بگذره. خدا رو شکر بله خوبن سلام میرسونن.
به شوخی میگویم:
-پس زحمت بکش اون سوغاتی ما فراموش نشه، خودت میدونی چقدر دنبال یه عبای خوب میگردم واسه نمازهای فردی… ترجیحا هم قهوهای روشن باشه بزرگوار.
کمیل میخندد و میگوید:
-سلامت باشی، میدونم سرت خیلی شلوغه و فشار کارت زیاده… التماس دعای شهادت داریم آقای برادر، یاعلی…
بعد هم هر چقدر صدا میزنم:
-کمیل… آقا شوخی کردم… ماه داماد…
فقط با صدای چند بوق مواجه میشوم و هیچ.
تلفنم را داخل جیب کتم میگذارم و وارد سایت میشوم. بعد از سلام و احوال پرسی با همکاران به طرف اتاقم میروم و یک راست سراغ ماژیک مشکیام را میگیرم.
سپس روی تختهی سفید رنگی که به دیوار اتاقم نصب است، مینویسم:
-توقف غنی سازی به هر قیمتی!
با توجه به اشراف اطلاعاتی ما به جلساتی که بنی گانتس، وزیر دفاع اسرائیل در آن حضور دارد متوجه شدیم که تئوری توقف غنی سازی به هر قیمتی را او به زیر مجموعههایش ابلاغ کرده است. روی تخته به دور تئوری بنی گانتس خط میکشم و چند مسیر برای رسیدن به آن هدف ترسیم میکنم.
برای جلوگیری از تحقق اهداف دشمن، ابتدا باید آن را رصد و شناسایی کنم. ما اشرافیت خوبی روی دشمن صهیونیسم داریم؛ اما آنها این بار برنامهی متفاوتی دارند… این بار حرف از جلسهی سران رژیم جعلی اسرائیل با سه تن از نفرات اصلی بهائیت به میان آمده است و آنها با استفاده از شبکه سازی و جذب نیروهای یک بار مصرف تصمیم دارند تا به خرابکاریهای کوچک فرهنگی، امنیتی، اجتماعی و اقتصادی بپردازند. خرابکاریهایی که میتواند تمام فکر و توان ما را به خودش جلب کند و تجربه ثابت کرده که هر گاه دشمن درصدد برهم زدن تمرکز ما درآمده، باید خودمان را آمادهی یک برنامهی عملیاتی جدی و یک حملهی خرابکارانهی بزرگ کنیم.
نویسنده:
#علیرضا_سکاکی
- پایان قسمت بیست و چهار -
❌کپی با ذکر نام نویسنده