علوی

  • خانه 
  • رمان های امنیتی  

ستاره آبی 

11 شهریور 1401 توسط العبد

​- رمان امنیتی ستاره آبی -

- قسمت سوم -
اشک در چشم‌هایم حلقه می‌زند و ملتمسانه به زنی که منتظر ایستاده تا همراهش بروم، نگاه می‌کنم. می‌گوید:

-لطفا بلند شید خانم.
می‌نالم:

-چرا نمی‌خوای چشم‌هام رو ببندی؟ قراره اعدامم کنید؟ من که باهاتون همکاری کردم…

ناگهان مردی از پشت سر خانم مامور در پیش چشم‌هایم ظاهر می‌شود… 
 همانی است که روزی در تل آویو به دنبالش افتاده بودم و اگر کمی باهوش‌تر عمل می‌کردم حالا اینجا نبود. انگشتم را به طرف صورتش نشانه می‌روم:

-تو بهم قول دادی، گفتی اگه همه چیز رو بهت بگم شرایط مبادله‌ی من رو فراهم می‌کنی.

لبخند می‌زند:

-من هنوز هم سر قولم هستم؛ ولی تو… بعید می‌دونم تو همه چی رو گفته باشی، درسته؟!
انگار که شانس دوباره‌ای برای زنده ماندن پیدا کرده باشم، می‌گویم:

-گفتم… از سیر تا پیاز نیروهای امنیتی و سر پل‌های اطلاعاتی اسرائیل توی منطقه رو بهت معرفی کردم. از تلاشی که برای شکل گیری دوباره‌ی داعش در دستور کار موساد قرار گرفته حرف زدم و از ایده‌هایی که توی اتاق فکرشون برای طرح مشکل کم آبی و صدمه زدن به کشاورزهای شهرهای  اصفهان و سیستان و لرستان و چهارمحال بختیاری بود گفتم. 
از اکانت‌های فارسی زبانی که توی لندن و اسرائیل ساخته می‌شن و چگونگی فعالیت‌هاشون گفتم… دیگه چی باید می‌گفتم که نگفتم؟

مردی که چند بار در تل آویو و تهران با او رو به رو شدم، تلخندی می‌زند:

-از جلساتی که یه سرش موساد بود و یه سرش هم بهائی‌های ساکن اسرائیل… بهائی‌های مرتبط با ایران، همون‌هایی که مسئول پخش پول‌های صندوق بهائیت از بیت العدل به کل دنیا و مخصوصا ایران هستند. چرا از اون جلسات حرفی نزدی؟ چرا از مباحث مرتبط با رواج بی‌حجابی توی شهرهای مذهبی حرفی نزدی؟ اصلا توی اون جلسات فقط بحث حجاب مطرح بود یا خیال رسیدن به نطنز داشتید؟ هوم؟
با شنیدن این جملات از زبان آن مامور باهوش ایرانی، تنها یک جمله در ذهنم تکرار می‌شود و آن هم این است:

-من باختم. 
من خیلی وقت است که شکست خورده‌ام. در کسری از ثانیه به آن جلسه در بیت العدل فکر می‌کنم، به جایی که من و کوهن و نخست وزیر نتانیاهو و وزیر دفاع در یک طرف میز بودیم و سه نفر از اعضای اولین حلقه‌ی بهائیت در طرف دیگر… 
جزئیات آن جلسه چطور می‌توانست به ایرانی‌ها رسیده باشد؟ محال ممکن است که هیچ کدام از ما برای ایران جاسوسی کرده باشد… پس…

نویسنده: #علیرضا_سکاکی 

- پایان قسمت سوم -

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

علوی

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس